آرام و آهسته

بهش میگم: تو چرا اینقد یواش رانندگی میکنی؟  

میگه: دارم با فاصله پشت سر ماشین جلویی میرم، یواش که نیست. 

میگم: آخه اینجوری که تا صبح طول میکشه برسیم، یه بوقی چراغی چیزی ازش رد شو برو. 

میگه: اینو رد کردم، ماشین جلوییشو چی؟ 

میگم: خوب اونو هم رد کن برو!! 

میگه: اینجوری که تو میگی؛ اومدیم GTAبازی کنیم نه رانندگی! 

میگم: خوب آره مگه اشکال داره؟ هم حاله هم تماشا. 

یه نگا بم کرد، یه پوز خند نیم بند زد، یه سری تکون دادو با همون سرعت قبل به راهش ادامه داد. 

منم یه شونه بالا انداختمو تا خونه به این فکر می کردم که بابا این دیگه کیه؟ 

بزار ماشینم از تعمیرگاه در بیاد...... 

 

آرزو

آرزویم برایت این است: 

 

در میان مردمی که می دوندبرای زنده ماندن 

 

آرام قدم برداری برای زندگی کردن.