من هنوز هم نفهمیدم که
چرا بر خویشتن
هموار باید کرد رنج
آبیاری کردن باغی
کزان گل کاغذین روید
نمی نویسی وقتی هم می نویسی خوب می نویسی گل های کاغذی عنوان را به جای چرا پیشنهاد می کنم
ممنونم
سپاسگذارم که سراغ ما را میگیریدخواهم نوشت
کاش اینجا بودیکاش در باغچه سبز دلم می ماندیکاش شعر غم من را ز افق های غریب نگهم می خواندیکاش اینجا بودیکاش گلهای فراق تو گهی می پژمردکاش گنجشک دلتدر غم من می آزردو جدایی می مردکاش اینجا بودیکاش اینجا بودی
جاده ی منتظرزانوانم شکسته است و پاهایم فلجخسته و مجروح و پریشانو باری به سنگینی کوهی بر دوشومن در زیر آن خم شده امو از زیر آن که چندین برابر من سنگین است و بزرگ استآرام گرفته امو تنها برق حسرت از چشمان بازمکه همچنان به این راه که تا ابد کشیده شده است دوخته ام ساطع استو جاده ی منتظر را در برابرم روشن می داردجاده ای که سالهاست چشم به راه هر قدمخود را بر خاک افکنده است اما ردپایی بر آن نیست ونخواهد بود
زندگی پشیزی نمی ارزد اگر همان بمانم که هستم !(افلاطون)این را که خواندم فهمیدم مال من همی نمی ارزد چرا که مدم بدترم بدتر بدتر تازگی ها فهمیده ام هیچ چیز انطور که می نماید نیست هیچ چیز
الی کجایی
الی را خوب نیامدم
سلام می خوام نوشته هام برات باز باشه نه گنگنمی دونم چرا روی تو و الی حساسم که بدونید چی نوشتم هر جاش رو خواستی در خدمتم راستی نظرت رو در مورد شاهکار 60 ثانیه ای ر وی وبلاگ نگفتی
ممنون ک به نظراتم اهمیت می دی
شاهکار 60 ثانیه ای منظورم اهنگ وبلاگ بود
به به ای که گفتی به دل نشست سپاس
شاید عادت
نمی نویسی
وقتی هم می نویسی خوب می نویسی
گل های کاغذی
عنوان را به جای چرا پیشنهاد می کنم
ممنونم
سپاسگذارم که سراغ ما را میگیرید
خواهم نوشت
کاش اینجا بودی
کاش در باغچه سبز دلم می ماندی
کاش شعر غم من را
ز افق های غریب نگهم می خواندی
کاش اینجا بودی
کاش گلهای فراق تو گهی می پژمرد
کاش گنجشک دلت
در غم من می آزرد
و جدایی می مرد
کاش اینجا بودی
کاش اینجا بودی
جاده ی منتظر
زانوانم شکسته است و پاهایم فلج
خسته و مجروح و پریشان
و باری به سنگینی کوهی بر دوش
ومن در زیر آن خم شده ام
و از زیر آن که چندین برابر من سنگین است و بزرگ است
آرام گرفته ام
و تنها برق حسرت از چشمان بازم
که همچنان به این راه
که تا ابد کشیده شده است دوخته ام ساطع است
و جاده ی منتظر را در برابرم روشن می دارد
جاده ای که سالهاست چشم به راه هر قدم
خود را بر خاک افکنده است اما ردپایی بر آن نیست و
نخواهد بود
زندگی پشیزی نمی ارزد اگر همان بمانم که هستم !
(افلاطون)
این را که خواندم فهمیدم
مال من همی نمی ارزد
چرا که مدم بدترم
بدتر
بدتر
تازگی ها فهمیده ام
هیچ چیز انطور که می نماید نیست
هیچ چیز
الی کجایی
الی را خوب نیامدم
سلام
می خوام نوشته هام برات باز باشه نه گنگ
نمی دونم چرا روی تو و الی حساسم که بدونید چی نوشتم
هر جاش رو خواستی در خدمتم
راستی نظرت رو در مورد شاهکار 60 ثانیه ای ر وی وبلاگ نگفتی
ممنون ک به نظراتم اهمیت می دی
شاهکار 60 ثانیه ای منظورم اهنگ وبلاگ بود
به به ای که گفتی به دل نشست
سپاس
شاید عادت